خلاصه اي از مطلب :
ادامه اين مطلب : من عقابي بودم ...
مطالب ديگر در مورد اين مطلب :
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد در نوک يک قله، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدمن عقابي بودم که نگاه يک مار - کلوب
21 دسامبر 2014 ... سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش ، سخت جادويم کرد در نوک يک قله ، آشيانش دادم که همين ...
آدرس : کليک کنيدمن و سکوت
تا که با تير نگاهش نکند خون بدل ناکس و کس. کاش من همچو عقابي بودم. طعمه ام برق نگاه تو چشمان تو بود. تا که اينگونه بفهمي يارا. چشم تو صيد عقابي شده است.
آدرس : کليک کنيددرد هاي نا آشنا
13 فوريه 2015 ... بزرگترين درد دنيا دوست داشتنه من به قلبم قول داده بودم. به خاطر تو باهاش بدقولي کردم. حالا انصاف نيست اين طوري شرمنده قلبم بشم. حالم را نپرس.
آدرس : کليک کنيدتظاهر - وقتى ميرم تو خودم___شايد پاييز سال بعد برگردم
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد در نوک يک قله، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدparastoo mohajer - Google+
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد در نوک يک قله، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدبدو بوسه دات کام
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد در نوک يک قله
آدرس : کليک کنيدM........................H
من عقابي بودم ... که نگاه يک مار سخت آزارم داد ! بال بگشودم و سمتش رفتم ... از زمينش کندم ... به هوا آوردم ... آخر عمرش بود که فريب چشمش سخت جادويم کرد ! در نوک يک قله ...
آدرس : کليک کنيد17 ژانويه 2015 ... دلم حياط خانه پدر را ميخواهد ... يک بعدازظهر تابستان باشد ... باغچه را آب دهيم ... فرشي بيندازيم توي ايوان... بوي خاک و آب و گل و برگ انگور !!! بچه هاي ...
آدرس : کليک کنيدHamed Sheikholeslam - Google+
که همين دل رحمي،چه بروزم آورد!!! عشق جادويم کرد! زهر خود بر من ريخت!! از نوک آن قله،به زمين افتادم! تازه آمد يادم.... من عقابي بودم،بر فراز يک کوه! آشيان خود را به نگاهي دادم.
آدرس : کليک کنيدنفس بريده - شب عاشقان بي دل
[ ??94/2/?? ] [ ??:?2 ق.ظ ] [ Horrible blue ]. نظرات (0). من عقابي بودم........ من عقابي بودم که نگاه يک مار. سخت آزارم داد. بال بگشودم و سمتش رفتم. از زمينش کندم. به هوا آوردم.
آدرس : کليک کنيدخورشيد پشت ابر
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد! بال بگشودم و سمتش رفتم، از زمينش کندم به هوا آوردم! آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد! در نوک يک قله، ...
آدرس : کليک کنيداسفند 9? - دل نوشته هاي زيبا
17 مارس 2015 ... من عقابي بودم که نگاه يک مار. سخت آزارم داد. بال بگشودم و سمتش رفتم. از زمينش کندم. به هوا آوردم. آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد.
آدرس : کليک کنيدجملات زيبا 18+| عليرضا کشاورز - شعر
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد در نوک يک قله ، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدفرشته ي نامهربون
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش ، سخت جادويم کرد در نوک يک قله ، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدخط خطي هاي عاشقانه زندگي
تاريخ چهارشنبه بيست و سوم مهر ????سـاعت 22:46 PM نويسنده يلدا?Comment ?. من عقابي بودم. من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم
آدرس : کليک کنيد17 ژانويه 2015 ... دلم حياط خانه پدر را ميخواهد ... يک بعدازظهر تابستان باشد ... باغچه را آب دهيم ... فرشي بيندازيم توي ايوان... بوي خاک و آب و گل و برگ انگور !!! بچه هاي ...
آدرس : کليک کنيدHamed Sheikholeslam - Google+
که همين دل رحمي،چه بروزم آورد!!! عشق جادويم کرد! زهر خود بر من ريخت!! از نوک آن قله،به زمين افتادم! تازه آمد يادم.... من عقابي بودم،بر فراز يک کوه! آشيان خود را به نگاهي دادم.
آدرس : کليک کنيدنفس بريده - شب عاشقان بي دل
[ ??94/2/?? ] [ ??:?2 ق.ظ ] [ Horrible blue ]. نظرات (0). من عقابي بودم........ من عقابي بودم که نگاه يک مار. سخت آزارم داد. بال بگشودم و سمتش رفتم. از زمينش کندم. به هوا آوردم.
آدرس : کليک کنيدخورشيد پشت ابر
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد! بال بگشودم و سمتش رفتم، از زمينش کندم به هوا آوردم! آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد! در نوک يک قله، ...
آدرس : کليک کنيداسفند 9? - دل نوشته هاي زيبا
17 مارس 2015 ... من عقابي بودم که نگاه يک مار. سخت آزارم داد. بال بگشودم و سمتش رفتم. از زمينش کندم. به هوا آوردم. آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد.
آدرس : کليک کنيدجملات زيبا 18+| عليرضا کشاورز - شعر
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد در نوک يک قله ، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدفرشته ي نامهربون
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش ، سخت جادويم کرد در نوک يک قله ، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدخط خطي هاي عاشقانه زندگي
تاريخ چهارشنبه بيست و سوم مهر ????سـاعت 22:46 PM نويسنده يلدا?Comment ?. من عقابي بودم. من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم
آدرس : کليک کنيد17 ژانويه 2015 ... دلم حياط خانه پدر را ميخواهد ... يک بعدازظهر تابستان باشد ... باغچه را آب دهيم ... فرشي بيندازيم توي ايوان... بوي خاک و آب و گل و برگ انگور !!! بچه هاي ...
آدرس : کليک کنيدHamed Sheikholeslam - Google+
که همين دل رحمي،چه بروزم آورد!!! عشق جادويم کرد! زهر خود بر من ريخت!! از نوک آن قله،به زمين افتادم! تازه آمد يادم.... من عقابي بودم،بر فراز يک کوه! آشيان خود را به نگاهي دادم.
آدرس : کليک کنيدنفس بريده - شب عاشقان بي دل
[ ??94/2/?? ] [ ??:?2 ق.ظ ] [ Horrible blue ]. نظرات (0). من عقابي بودم........ من عقابي بودم که نگاه يک مار. سخت آزارم داد. بال بگشودم و سمتش رفتم. از زمينش کندم. به هوا آوردم.
آدرس : کليک کنيدخورشيد پشت ابر
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد! بال بگشودم و سمتش رفتم، از زمينش کندم به هوا آوردم! آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد! در نوک يک قله، ...
آدرس : کليک کنيداسفند 9? - دل نوشته هاي زيبا
17 مارس 2015 ... من عقابي بودم که نگاه يک مار. سخت آزارم داد. بال بگشودم و سمتش رفتم. از زمينش کندم. به هوا آوردم. آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد.
آدرس : کليک کنيدجملات زيبا 18+| عليرضا کشاورز - شعر
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش، سخت جادويم کرد در نوک يک قله ، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدفرشته ي نامهربون
من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم از زمينش کندم به هوا آوردم آخر عمرش بود که فريب چشمش ، سخت جادويم کرد در نوک يک قله ، آشيانش ...
آدرس : کليک کنيدخط خطي هاي عاشقانه زندگي
تاريخ چهارشنبه بيست و سوم مهر ????سـاعت 22:46 PM نويسنده يلدا?Comment ?. من عقابي بودم. من عقابي بودم که نگاه يک مار سخت آزارم داد بال بگشودم و سمتش رفتم
آدرس : کليک کنيدمن عقابي بودم ...